اون 4روز

ساخت وبلاگ
توی اون 4 روز همه چی خیلی عوض شد

توی اون 4 روزی که قهر کردی

تمام اون 4 روزو دویدم..

همه ی کارهای عقب مونده ام رو انجام دادم

خونه رو برق انداختم

قفسه ی کتابامونو مرتب کردم

کاغذای بدرد نخورتو جدا کردم

میزتو تمیز کردم

همه ی دوست و آشناهایی که خیلی وقت بود غر به جونم میزدن که دیگه نمیبینمت رو دیدم

که نکنه بغض لعنتی سر باز کنه

که کمتر جلوی چشمم باشی

که کمتر غرورمو له شده حس کنم

که احساس شکست کنم

میخندیدم

ولی ته راه نفسم انگار یه چیزی گیر کرده بود 

درد رو داشتم برای اولین بار حس میکردم

دلِ خالی رو

غم سنگینو

التهاب و لرزش دست رو

شب چهارم محکم با ماشین کشیدم به دیوار

بدون اینکه بفهمم

یه خط طولانی روی ماشین افتاده بود

غذا نمیتونستم بخورم

ولی با همه میگفتم و میخندیدم

من خیلی ساکت و آروم شکنجه رو تحمل میکردم

بعد 4 روز که برگشتی

دیگه هیچی مثل قبل نشد

خونمون از همیشه مرتب تر بود

همه جا برق میزد

ولی روی ماشین من یه خط بزرگ افتاده بود

آیینه چپ ماشین توام شکسته بود

وقتی برگشتی

همه چی آروم بود 

حتی من...

آرومتر از همیشه بودم

ولی توی اون 4 روز همه چی عوض شد

اولین فاصله ...

اولین سکوت طولانی...

مث جوهر خودکارا روی پیراهنات همه چیز بینمون رو گرفت...

بعد اون 4 روز بود که همه چی تموم شد...

عاشقانه های من برای تو...
ما را در سایت عاشقانه های من برای تو دنبال می کنید

برچسب : اون,روز, نویسنده : 1romanticvillagea بازدید : 197 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 1:46